موفقیت های مطلق، تحت تاثیر شانس هستند و موفقیت های نسبی نتیجه هدف مندی، برنامه ریزی، کار و تلاش

موفقیت های گسترده و جهانی، علاوه بر این که نیازمند دیدگاه بلند مدت داشتن، هدف مندی و تلاش هستند، باید با عوامل دیگری نیز همراه شوند که تفسیری برای آن به جز بخت و اقبال نمی شناسم. شرایط زمانی و مکانی که در آن قرار داریم، موقعیت اجتماعی و فرهنگی ای که در آن متولد و بزرگ شده ایم، تحولات ناگهانی بین المللی و خیلی عوامل دیگری که دست به دست هم می دهند تا افسانه ای خلق شود. مثلا نمی دونم می دونستید یا نه ولی استیو جابز افسانه ای، بنیان گذار فقید شرکت اپل، اصالت سوری داشت. برای یه لحظه مکث کنید و پیش خودتون فکر کنید که اگر پدر و مادرش به آمریکا مهاجرت نمی کردند، اگر اون رو به پرورشگاه نمی سپردند و اگر خانواده جابز سرپرستی اون بچه رو بر عهده نمی گرفتند، اصلا الان کسی می دونست یه همچین استعدادی هم وجود داشته؟ ببینید تو همین یک مثال ساده چقدر تقدیر دخالت داره؟

از طرف دیگه، موفقیت های نسبی که عموما جنبه منطقه ای دارند و محدود هستند، به میزان بسیار زیادی تحت تاثیر دیدگاه درست داشتن، برنامه داشتن و پشتکار هستند. موفقیت نسبی یعنی چه؟ یه مثال می زنم تا درک بهتری پیدا کنید. فردی رو در نظر بگیرید با درآمد سه دلار در روز که در جامعه ای زندگی می کنه با متوسط درآمد روزانه یک دلار در روز. این فرد در مقایسه با جامعه خودش آدم موفقیه هر چند که در مقیاس جهانی هنوز فقیره.

لب کلام: حالا که عواملی مثل زمان و مکان تولد، پدر، مادر، خواهر و برادر، سطح رفاه خانوادگی، اتفاقات بین المللی، سیاست های کلان کشوری و منطقه ایی، حوادث طبیعی و ... در اختیار ما نیستند و کنترلی روی اون ها نداریم، چند راه بیشتر پیش رویمان نیست. می تونیم بیخیال هر مدل نظم و برنامه و تلاش بشیم و خودمون رو به دست تقدیر بسپاریم و هرچه بادا باد. می تونیم شروع کنیم به رویا بافی و بدون کوچک ترین تلاش و حرکتی برای رسیدن به خواسته هامون، منتظر معجزه الهی بشیم تا بر ما نازل بشه و همه آرزوها مون رو برآورده کنه. می تونیم با تقدیر و شرایط زمان به جنگ برخیزیم و تلاش کنیم تا دنیا رو از اینی که هست تبدیل کنیم به اونی که می خواهیم. در هر یک حالت از این روش هایی که برشمردم، از نظر آماری امکان موفقیت شما هست ولی یادتون نره که شانسش نزدیک به صفره! حساب کردن روی این مقدار ناچیز شانس او هم جایی که پای ارزشمندترین چیزی که داریم، یعنی زندگیمون، در میونه، قمار خیلی بزرگیه. اگه اهلش هستید، بفرمایید، این گوی و این هم میدان.

اما یه راه دیگه هست که من اسمش رو واقع بینی می گذارم. یعنی بپذیریم که یه چیزهایی توی زندگی ناچاریه و نمیشه کاریش کرد و دست از آه و ناله کردن و نفرین به زمین و زمان به خاطر همه ی بدبیاری هامون برداریم و به جاش وقت مون رو بگذاریم روی اون چیزهایی که روشون کنترل بیشتری داریم و نتیجه می دن و می تونند باعث موفقیت نسبی ما بشوند و خدا رو چه دیدی، شاید در آینده شانس در خونه ما رو هم زد و یه پرش بلند و ... .

چه کار باید کرد؟ اول از همه، باید چشم انداز واقع بینانه ای برای زندگی و حرفه مون انتخاب کنیم. اون وقت در جهت چشم اندازمون، شروع کنیم به ساخت عادت های مفید و از میان بر داشتن عادت های مضر و اون هایی که ما رو از چشم انداز زندگی مون دور می کنند. با پیش گرفتن این روش، در حقیقت شیب و روند رسیدن به موفقیت مون رو افزایش می دهیم. با این روش هم احتمال موفقیت مون (البته از نوع نسبیش که براتون گفتم) افزایش پیدا می کنه و هم آمادگی و ظرفیت هامون مون رو گسترش میدیم تا اگر روزی شانس در خونه ما رو هم زد، بتونیم بهترین استفاده رو ازش ببریم.