مطالعه بخش نخست

انگیزش

در باره انگیزش بسیار نوشته شده. زمانی که از انگیزش در رابطه با هوش احساسی صحبت می کنیم، منظورمون تنها به روحیه داشتن و انرژی گرفتن برای انجا کار نیست. درباره داشتن یه احساس خوب تنها هم نیست. داریم درباره یک محرک درونی برای انجام چیزی حرف می زنیم. درباره ی بخشی از مغزمون که هنگام دست یافتن به هدف های با معنا برای ما، فعال می شه. تقریبا هرکسی کاری داره که می خواد در طول زندگیش با انجام برسونه. حالا چه اون کار راه اندازی یه کسب و کار باشه، تشکیل خانواده یا حتی آفرینش یه اثر هنری. هنگامی که انگیزه هامون درست باشند و عمل کنند، به روش های قابل لمس به واقعیت متصل خواهند شد. می خواهید تشکیل خانواده بدید؟ فرد صاحب انگیزه شروع به ارزیابی گزینه های ممکن می کنه و قرار خواستگاری می گذاره. می خواهید پیشرفت شغلی داشته باشید؟ آدم صاحب انگیزه خودش رو آموزش می ده و مدام به دنبال موقعیت های بهتر می گرده. دنیل گلمن پیشنهاد می ده برای آغاز بهره گیری از انگیزه، باید پیش از هر چیزی ارزش های خودمون رو بشناسیم. بیشتر ما اونقدر مشغول هستیم، فرصتی برای اندیشیدن و پیدا کردن ارزش های واقعیمون نداریم. یا حتی بدتر از اون، مدت زیادی مشغول انجام کارهایی می شیم که با ارزش ها مون تناقض دارند و اونقدر ادامه می دیم تا همه انگیزه مون از دست بره.

متاسفانه من نمی تونم به شما بگم که از زندگیتون چه می خواهید ولی استراتژی (روش) های زیادی هستند که میشه آزمایش کرد. از یادداشت هاتون استفاده استفاده کنید و زمان هایی که احساس خوب موفقیت و کسب دست آورد مهمی داشته اید رو پیدا کنید. سپس یه لیست از ارزش هاتون تهیه کنید. ار همه مهم تر این که حواستون به عدم قطعیت در زندگی باشه. بدونید که همیشه اوضاع اونجوری که دوست داریم پیش نمی ره، پس برای خودتون ارزش های قابل دست یابی در نظر بگیرید و فراموش نکنید، هرکسی که دست آورد بزرگی داشته که شما هم می پسندید و می خواهیدش، اون کار رو به آرامی و در طول زمان انجام داده.

هم دلی

احساسات ما تنها نیمی از روابط مون رو تشکیل می دهند. این همون بخشی که همه روزه روی اون تمرکز داریم. ولی نباید فراموش کنیم که همه آدم های مهم زندگی مون هم احساست، آرزو ها، انگیزه ها و ترس های خودشون رو دارند. هم دلی مهم ترین مهارت ما برای هدایت روابط ماست. هم دلی مهارتیه برای تمام عمر. در زیر به چند نکته برای تمرین هم دلی اشاره می کنم:

  • ساکت شوید و گوش کنید: از سخت ترین شون شروع می کنم چون مهم ترین شون هم هست. ما نمی تونیم برای درک دیگران زندگی اون ها رو تجربه کنیم. به جاش می تونیم خوب گوش بدهیم. گوش دادن یعنی اجازه بدیم طرف مون حرف بزنه بدون این که با اون مخالفت کنیم. این یعنی همه تعصبات و شک ها مون رو برای لحظاتی کنار بگذاریم و به فرد مورد نظرمون فرصت بدیم تا احساساتش رو بیان کنه. هم دلی سخته ولی تقریبا هر رابطه ای می تونه بهتر بشه اگر پیش از پاسخ دادن به طرف صحبت مون، دست کم چند ثانیه ای سکوت کنیم.
  • نسبت به خودتون منتقد باشی: یکی از سریع ترین راه های شکل گرفتن تعصب در عقیده، بحث کردن در دفاع از اونه. برای شکستن این روند، باید از خودمون انتقاد کنیم. اگر فکر می کنیم رئیس مون نسبت به ما بی انصاف و بی منطق بوده، تلاش کنیم و از کارهای اون دفاع کنیم. منصف باشیم و ببینیم اگر جای او بودیم آیا کارهاش رو منطقی می دیدیم؟ برای شروع هم دلی با نظرات دیگران، حتی مورد پرسش قرار دادن خودمون هم می تونه مفید باشه (هر چند شنیدن از خودشون خیلی بهتر و مفید تره)
  • تنها دانستن کافی نیست، بفهمیم: درک و تفاهم، کلید هم دلیه. تفاهم داشتن، تفاوت میان دانستن چیزی و هم دلی واقعی داشتن با اونه. اگر متوجه شدید که خیلی دارید از جمله "می دونم ولی" استفاده می کنید، باید کمی مکث کنید. چند لحظه ای عمیق بیاندیشیم و ببینیم زندگی مون چه گونه می شد اگر همون تجربه ای رو داشتیم که طرف مقابل مون داشته؟ کاملا طبیعی و نرماله که نخواهیم همه زمان زندگی مون رو به هم دلی با دیگران سپری کنیم. ولی زمان گذاشتن برای این کار، حتی اگر به اندازه زمان های بیکاریمون در محل کار باشه، فایده های زیادی برامون خواهد داشت.

هم دلی یعنی آلوده شدن در احساسات به همراه دیگری. اجازه دادن به خودمون برای تحت تاثیر تجربیات دیگران قرار گرفتن به منظور یافتن پاسخ مناسب احساسی در وجودمون. اگر دوست دارید مثبت نگر باشید یا نصیحتی دارید، مشکلی نیست. ولی هم دلی نیازمند صبره تا زمان مناسب کار فرابرسه. اگر کسی در حال اشک ریختن یا درد کشیدنه، نیازی نیست همون لحظه تمام تلاشمون رو برای کاهش درد اون بکنیم. به این بیاندیشیم که اون ممکنه چه احساسی داشته باشه و اجازه بدیم تا بتونه احساسش رو لمس کنه.

مهارت های اجتماعی

صحبت کردن درباره تمام مهارت های اجتماعی، اون هم در یک نوشته کوتاه، مانند فشردن آب دریا در قطره است. با این حال مهارت های 4 گانه ای که تا اینجا درباره شون حرف زدیم، کمک زیادی به حل مشکلات اجتماعی روزمره ما خواهند کرد. گُلمن معتقده که مهارت های اجتماعی، همه چیزمون رو از راندمان در کار گرفته تا زندگی عشقی، تحت تاثیر می گذاره:

"مهارت (شایستگی) اجتماعی شکل های بسیاری دارد- بیش از خوش صحبت بودنه این توانایی ها از قادر به هماهنگ شدن با احساسات دیگری و فهم این که چگونه درباره چیزها می اندیشید گرفته تا یه همکار و هم تیمی خوب در محیط کار بودن و متخصص در گفت و شنود شدن، گسترده اند. می توانید در هر کدام از این مهارت ها که برایتان مهم است رشد کنید ولی زمان می برد، تلاش می خواهد و پشتکار. الگو داشتن کمک می کند. یعنی یافتن کسی که تجسم مهارتی است که می خواهیم در آن رشد کنیم. ولی فراموش نکنید که باید هر زمان که شرایطش پیش آمد، تمرین کنید. و این ممکنه حتی به سادگی گوش دادن به فرزند نوجوان تان باشد و نه لزوما در یک موقعیت کاری."

می تونیم با با رایج ترین مشکلات اجتماعی آغاز کنیم: حل اختلاف.

این همون جاییه که باید تمام مهارت هامون در دنیای واقعی رو به کار بگیریم. میشه خیلی مفصل در این باره نوشت ولی این جا به صورت فشرده گام های پایه ی زیر رو برای کمک معرفی می کنم:

  • احساساتتون رو بشناسید و با اون ها درگیر بشید: هر زمان که با دیگری بحث می کنیم همه چیز می تونه به سرعت حساس و داغ بشه. اگر طرفتون از نظر احساسی حسابی درگیر شده، ابتدا باید به اون رسیدگی کرد. زمان بدهیم تا حرارت احساسی فروکش کنه، خودمون آروم بشیم و تنها پس از اون به سراغ حل مشکل بریم.
  • مشکلات را در آرامش حل کنید: زمانی که مغزمون درست کار می کنه مشخص کنیم که اختلاف اصلی چیه. پیش از این که به راه حل پرش کنیم مطمئن بشیم ما و طرفمون در باره این که مشکل چیه توافق داریم. راه حل هایی رو پیشنهاد بدیم که برای هر دو طرف مفید باشند و نسبت به امتیازاتی که طرف مقابلمون مایل به دادنش نیست هم دلی داشته بازیم. (و البته بر روی موضع بر حق خودمون هم با اقتدار بایستیم)
  • بر روی یک تفسیر سازنده نهایی توافق کنید: چه در تجارت هستیم یا در حال تفریح، همه چیز بهتر میشه اگه تمومه طرف های درگیر احساس کنند که در یک زمین مشترک هستند. حتی اگه نمیشه به یک نتیجه مثبت رسید، دست کم باید تلاشمون رو بکنیم قصد و نیت مون از برقراری ارتباط و مکالمه به سمت سازندگی و همکاری باشه. اجازه بدهیم طرفمون بدونه که، حتی با وجود این که دیدگاه های متفاوتی داریم، می خواهیم در جهت یک هدف مشترک نهایی کار کنیم.

البته که تعاملاتمون با دیگران همیشه از جنس اختلاف نظر نیستند. برخی از مهارت های اجتماعی مانند آشنایی با یک فرد جدید، همکاری با یک فرد دارای طرز فکر متفاوتی است و حتی بازی کردن هستند. ولی حل اختلاف یکی از بهترین چالش ها برای آموختن چگونگی کنترل احساسات هستند. مجادلات بهتر حل می شوند اگر بدونیم چه می خواهیم، به خوبی اون رو منتقل کنیم، خواست طرف مقابل مون رو درک کنیم و برای رسیدن به یک نتیجه مطلوب و مناسب برای هر دو طرف تلاش کنیم. و این یعنی به کار گرفتن تمام گستره هوش اجتماعی ما.

پیروز باشید.