نوید آرامش

تلاش می کنم تا دنیا را به جایی بهتر از آن که تحویل گرفته ام تبدیل کنم

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تلاش» ثبت شده است

فرهنگ میان بر

فرهنگ میان بر

خودآموز زبان انگلیسی در 24 ساعت. کاهش وزن در یک ماه. کسب درآمد میلیونی با چند کلیک. موزیک آرام بخش جادویی. درمان خانگی و قطعی سرطان با دستور ساده ... .

از کانال های ماهواره ای گرفته تا انواع و اقسام کتاب های پر فروش و سایت های رنگ و وارنگ، همه جا پر شده از دستورات و روش های معجزه آسا، سریع و آسان برای حل مشکلات گوناگونی که گریبان نسل امروز بشر را گرفته اند. اصلا هم مهم نیست که مشکل مورد نظر چیه و راه معمولش تا چه اندازه پیچیده، زمان بر و پرهزینه است، همیشه یکی هست که یه روش میان بر در اختیار داره و بیش تر اوقات علت بی خبری شما از این دست آوردهای شگفت آور، شرکت ها یا افراد صاحب نفوذ خبیث و طماعی هستند که از ندانستن من و شما، پول های هنگفتی به جیب می زنند و عجبا! دنیا پر شده از خیرخواهان داوطلبی که در حال رسوا سازی آنها هستند. البته این مسئله امروز و دیروز نیست، سال هاست که چنین وضعی به وجود آمده و تنها تفاوتی که رخ داده، دسترسی گسترده به اطلاعات است به برکت تلفن های هوشمند، اینترنت همراه و شبکه های اجتماعی بسیار فراگیر.

نمی خوام بگم همه حرف ها و ادعاهایی که می شنوید دروغ یا در حالت خوش بینانه تر از سر نادانی، بی پایه و اساس و بدون تاثیر هستند. من اصولا با واژه های "همه" و "هیچ" مشکل دارم. چون معتقدم در طبیعت و زندگی خیلی خیلی ناچیزند مواردی که بشه این واژه ها رو به کار برد. منظور سخن من اینه که فرهنگ عجیب و غریب میان بر زدنی که امروزه در بین مردم و به خصوص در میون نسل جوون جا افتاده رو به چالش بکشم. همون فرهنگی که تلاش، صبر و کارهای اندک ولی مداوم روزمره که جوهره بیشتر موفقیت های چشم گیر انسان ها هستند رو کم رنگ و بی ارزش کرده و به جای اون داره انواع و اقسام میان برهای عجیب و بی خاصیت و گاهی حتی مضر و خطرناک رو تبلیغ می کنه که اگر کارهای الف، ب و پ رو انجام بدید، در چشم برهم زدنی روح و جسم و ثروت شما دگرگون میشه. من با فرهنگی مشکل دارم که روز به روز تلاش می کند تا از ارزش تلاش های بی وقفه دانشمندان و پزشکان کم کنه و به جای اون به خود نماهای شیک پوش و پرادعایی بها می ده که برای هر دردی نسخه ای راحت و آسون در دست دارند و اون رو با کمال میل به شما پیش کش می کنند. شومن هایی که کاری به جز شستشوی مغزی مخاطبانشون انجام نمی دهند و من نام اون ها رو "رمالان شیک پوش" گذاشتم.

این شیادان، که هر روز هم به تعدادشون افزوده می شه، تریبون های اثرگذار رو به دست گرفته اند و بدون کوچک ترین احساس مسولیتی مشغول تبلیغ خودشون و محصولاتشون هستند و درآمدهای میلیونی بی دردسر به جیب می زنند. اون هم از همون مردم عموما درمانده ای که از روی طمع یا ساده دلی، اندک سرمایه اندوخته خودشون رو دو دستی تقدیم آنان می کنند.

تمرکز اشتباه

مدت هاست که عادت کردیم بر روی جزئیات، لحظات پایانی و نکات ریزی که کار می کنند یا نه زیادی تمرکز کنیم: وزن ایده آل من چقدر باید باشه؟ رژیم غذایی مدیترانه ای برام مناسبه یا پیروی از الگوی روزه ی میان مدت؟ داروهای گیاهی و طب سنتی موثرتره یا پزشکی مدرن؟ ...؟

همه ی این پرسش های ریز و درشت رو می پرسیم ولی یادمون می ره برای داشتن زندگی سالم، تنها رسیدن به وزن ایده آل مهم نیست (تازه اون هم اگر چیزی به نام وزن ایده آل وجود داشته باشه)، برای فرار از انواع بیماری ها، روش های گوناگون از سراسر دنیا رو آزمایش می کنیم ولی حاضر نیستیم دست از سیگار و قلیون کشیدن برداریم، بیشتر تحرک داشته باشیم و کم تر فست فود مصرف کنیم و ... .

چاره چیه؟

به نظر خیلی ساده و پیش پا افتاده میاد ولی باور کنید حقیقت داره: اگر می خواهید نتیجه بگیرید، باید اقدام کنید. باید به خودتون زحمت یاد گرفتن بدید. سختی مهارت پیدا کردن را به جون بخرید. پشت کار و برنامه ریزی داشته باشید. نتیجه کارتون رو کنترل کنید. پیوسته حواستون به اتفاقات ریز و درشت مسیرتون باشه تا حواستون به هر چیزی پرت نشه و متمرکز بمونید و از همه مهم تر "باید صبر داشت".

میوه شیرین پیروزی یک شبه به دست نمی آد. تلخی پذیرش این واقعیت رو خوب می دونم، به خصوص برای نسل جوان و عجول امروز. اما باور کنید، هر چه زودتر این تلخی رو بچشید برای خودتون بهتره.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
موفقیت: شانس یا تلاش؟

موفقیت: شانس یا تلاش؟

تا حالا شده به عدالت دنیوی شک کنید؟ خیلی شنیدید و شاید خودتون هم باور داشته باشید که برای موفقیت باید تلاش کرد، برنامه ریزی داشت و هدف مند بود. با این همه خیلی هم دیدیم و شنیدیم یا شاید هم خودمون تجربه کردیم که ظاهرا فقط تلاش نیست که موثره. مثلا شما سال ها تلاش کردید و در حرفه خودتون به پیشرفت های خوبی رسیدید و بعد ناگهان به خودتون می آیید و می بینید که یه جوون تازه از راه رسیده، به مدد ثروت پدری، وارد صنف شما شده، بهترین متخصص ها و مشاورها رو به کار گرفته و از همین ابتدای کار سال ها پیش تر از شماست! یا این که آدم خیلی با استعدادی رو می شناسید که اگر توی یه کشور پیشرفته تر و غیر از اینجا به دنیا اومده بود تا چه اندازه می تونست پیشرفت کنه در حالی که اینجا صبح تا شب داره سگ دو می زنه برای یه لقمه نون. می دونم که از این مثال ها خیلی شنیده اید و دیده اید. هر زمان که من با این موضوع روبرو می شم، عمیقا به فکر فرو می روم که پس نقش تلاش چیه؟ هدف مندی و برنامه ریزی کجای کاره؟ اصلا چرا باید کاری کرد وقتی که همه چیز تا این اندازه می تونه شانسی باشه؟ اون بچه ای که در فقر و فلاکت به دنیا میاد چه شانسی داره در مقابل بچه ای که وسط امکانات و در یه خونواده نرمال متولد شده؟ نمی خوام بحث الکی راه بندازم و فلسفه بافی کنم و بگم که هر کسی اگر تلاش کنه حتما راهی برای موفقیت پیدا می کنه. بحثش رو نمی کنم چون به اون باور ندارم. بله، از نظر آماری برای همه هر گونه شانسی وجود داره ولی عدد احتمالش خیلی مهمه. یه آدم فقیر متولد شده در یه کشور عقب مونده حتما برای موفق شدن شانس داره، ولی چقدر؟ حتما یه فرد تحصیل کرده از یه خوانواده مرفه می تونه زمین بخوره و زندگیش نابود شده، ولی چند درصد احتمال داره؟ بدون تردیدد داستان های زیادی شنیده اید از آدم های موفق در حوزه های مختلف که روزگاری جزء پایین ترین سطوح فرهنگی و اقتصادی جامعه خودشون بودند اما به مدد تلاش و همت بالا، تونستن خودشون رو نجات بدن و تبدیل به اسطوره شوند. اما آیا تا به حال داستانی یا چیزی از تموم اون کسانی که شرایط مشابهی داشتند و با وجود تلاش زیادی هم که کردند، به هیچی نرسیدند، شنیده اید؟ بعید می دونم! دلیلش هم کاملا طبیعیه، کسی شکست رو تبلیغ نمی کنه و براش کتاب نمی نویسه ولی همه موفقیت و پیروزی رو دوست دارند و از گفتن و شنیدنش درباره اش لذت می برند. بنابراین تموم این قهرمانانی که می بینید و داستان های تحسین برانگیزی که درباره شون می خونید، تنها برش کوچکی هستند از یه واقعیت تلخ بزرگ. من نمی خوام نا امیدتون کنم و تشویقتون کنم به تن پروری و تقدیر گرایی مطلق. چیزی که می خوام درباره اش بگم واقعیته و واقعیت از نظر من این جوریه:

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تسلیم شویم یا تلاش کنیم؟

تسلیم شویم یا تلاش کنیم؟

یکی از سخت ترین لحظات زندگی، لحظه ای است که باید تصمیم بگیریم ادامه دهیم یا این که بی خیال بشیم و رها کنیم. از یک طرف داشتن پشتکار برای رسیدن به بعضی از نتایج بسیار ضروریه و باید بتونیم بر نا امیدی ها و احساسات منفی شکست هایی که در مسیر رسیدن به اهدافمان می خوریم غلبه کنیم. از طرف دیگه توصیه به ادامه دادن و هرگز تسلیم نشدن هم در برخی اوقات می تونه وحشتناک و فاجعه بار باشه. در زندگی گاهی تلاش لازمه گاهی هم تسلیم شدن. یه وقت هایی باید کار را رها کرد و راه های دیگه رو آزمود. اما از کجا می شه فهمید کی باید ادامه داد و کی باید تسلیم شد؟ در این نوشتار کوتاه، تلاش می کنم که پاسخی برای پرسش دشوارمون به شما ارئه بدم. روشی که نامش رو ((سه مرحله شکست)) گذاشتم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰